من عادتم شده است

من عادتم شده است

با نیش خنجری بر قلب،

زندگی کنم.

من عادتم شده است،

از دوری‌ها ننالم و

 لب‌خند بزنم.

من عادتم شده است،

 ببینم و بگویم ندیدم، نمی‌بینم.

بدانم و بگویم، نمی‌دانم.

من عادتم شده است،

نوشته‌هایم را، نانوشته کنم،

با قلمی که نمی‌نویسد

و پاک‌کنی

که نانوشته‌ها را پاک می‌کند.

من عادتم شده است،

بودنم را، هستی‌ام را، آرزوهایم را،

انکار کنم.

من، عادتم شده است که عادت کنم.

۲۳ بهمن ۱۳۹۶
تهران
آیرج کی‌پور

بدون دیدگاه

دیدگاه شما (لطفاً از Internet Explorer استفاده نکنید):

(اطلاعات شما نزد سایت محفوظ خواهد ماند)





*