رنگ
صبحگاهان، شسته دست و صورت، پارک
گذرنده نسیم
فوت میکند از چهره زمین، برف.
ساری و گنجشکی، عبور میکند از لابلای پر، باد.
کلاغی تکگرد، در میان گنجشگان و سارها
اعلام حضور میکند، با قیر و قار.
و کلاغانی آنسوترک،
مزمزه میکنند رِشتههای گرمای آفتاب.
چند گنجشک، سار، کلاغها.
پرنده دیگری نیست،
تا ببیند چشم.
پرنده همه سیاه و خاکستری.
وه چه خوب است هنوز،
برف سپید، چمن سبز،
و چشمان من میشی است.
3 / بهمن / ۱۳۸۴
پارک لاله تهران
آیرج کیپور
بدون دیدگاه