موج

موج تا خستگی از تن وا کرد        خودشو تو دلِ شن‌ها جا کرد،
رفت در گوشه‌ای آرام گرفت        از لب نور، دمی کام گرفت،
چشمونش بسته شد و رفت به خواب        موج خیزاب نشد، ذره‌ای آب.
گریه کرد جلبک و با خود نالید        قصه مرگ تو با خواب رسید.
موج در جنبش و حرکت جاری است        زندگی در تن دریا باقی است،
موجِ دیگر می‌رسد باز ز راه        بهره‌ای نیست ز عمرت جز آه

۹ آذر ۱۳۹۵
آیرج کی‌پور

بدون دیدگاه

دیدگاه شما (لطفاً از Internet Explorer استفاده نکنید):

(اطلاعات شما نزد سایت محفوظ خواهد ماند)





*